سه‌شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۵:۱۸
۰ نفر

ترجمه - ناهید پیشور: «فیلم پیشرفته» از گزاره‌های توصیفی جدیدی است که به‌تازگی در فرهنگ اصطلاحات منتقدان سینمایی وارد شده و تقریبا در یادداشت‌های بیشتر آنها جاافتاده است اما کاربرد نابجا، مکرر و بعضا اغراق‌آمیز این عبارت متعارف، آن‌را به یک معیار کلیشه‌ای و عملا ناکارآمد بدل کرده است.

به هر جهت اگر قرار به سنت‌شکنی نباشد و بخواهیم با چنین سنگ محکی «تحت تعقیب» را ارزیابی کنیم باید بگوییم که این فیلم از پیشرفته‌ترین جنایی‌های پیشرفته است!

لباس چرمی‌های قسم خورده مارک میلار فرصت مناسبی را در اختیار دارند تا در هزارتوی پرفرازونشیب تحت تعقیب، قصه را پیش ببرند، در این تقلا مهارت‌های آدمکشی‌شان را در کمال قساوت به نمایش بگذارند و صحنه‌های نفس‌گیر و بعضا بی‌منطقی را از حرکات اکشن و نمایشی خلق کنند! این فیلم اقتباس آزاد سینمایی تیمور بکمامتبوف فیلمساز خلاق و توانای قزاق از مجموعه کتاب‌های کمیک مارک میلار است‌ که در سال‌های 2003 و 2004 منتشر شد و طرفداران زیادی پیدا کرد.

 رد ماتریکس برادران واچووسکی محصول 1999 در جای‌جای این فیلمنامه عالی دیده می‌شود. تیم نویسندگی قوی مایکل براندنت، درک هاس و کریس مورگان با دخل و تصرف در استعارات اثر یاد شده و اعمال تغییراتی در برداشت‌های الهام گرفته از آن سناریوی این فیلم را نگاشته و پرداخته‌اند.

این تریلر پرسروصدا در بحبوحه رقابت فیلم‌های اکران تابستان، سینمادوستان زیادی را مسحور افسون وسوسه‌انگیزش ساخته و جنجالی بودن آن سبب شده که مدیران استودیو با امیدواری چشم به گیشه آن بدوزند. بیشتر تحلیلگران در این مورد اتفاق‌نظر دارند که فیلم طبق سفارش‌های ویژه و اصول تعریف‌شده‌ای ساخته شده و ریتم تند و مناسبی دارد. این فیلم فریاد اعتراض‌آمیز موج نکوهشگری است که در جامعه هنری آمریکا به‌راه افتاده و این‌بار هم از بطن هالیوود برمی‌خیزد؛ بازتاب نگاه انتقادی بکما متبوف به یکی از آخرین سیاست‌های اتخاذ شده سران این کشور که در پی حکم جدید دیوان عالی ایالات متحده و تصویب قانون واگذاری حق حمل اسلحه به شهروندان و صدور مجوز استفاده از آن برای دفاع از خود سینمایی شده است!

کارگردان با تصویر یک داستان جنایی پر افت و خیز می‌گوید که اگر این اسلحه به دست یک شهروند ساده،  سرخورده از مشکلات اجتماعی و البته تحریک شده بیفتد چه فاجعه‌ای رخ خواهد داد!

تحت تعقیب شروع خوبی دارد و تقریبا در مقدمه‌پردازی نمی‌توان هیچ خرده‌ای به آن گرفت. در نگاه کلی استاندارد یک تریلر تابستانی و مخاطب‌پسند است که المان‌های شاخص و تأثیرگذار بسیاری از کارهای موفق سینمای جهان چون ماتریکس، ترمیناتور، جنگ ستارگان و هری پاتر را تلفیق کرده و برای سنگین‌تر کردن فیلم کمی چاشنی سه گانه بورن را هم به آن افزوده است.

در یک‌سوم میانی فیلم است که اعضای گروه فراترنیتی موفق می‌شوند از قهرمان ضعیف‌النفس و بی‌دست‌وپایشان یک قاتل آبدیده و سنگدل بسازند. این زنگ خطری برای مک‌آواری بازیگر نقش وسلی است که شاید می‌توانست با تدبیر خود احتمال به‌هم ریختن تصویر کاراکتر جاستین لانگ در «آزاد زندگی کن و سخت بمیر» را در ذهن تماشاگر از بین ببرد.

تداعی حضور لطیف او در فیلم‌های سطح بالای انگلیسی چون تاوان و آخرین پادشاه اسکاتلند ‌ و تأثیرپذیری کاراکترش از آن لطافت و ملایمت، سبب می‌شود که تماشاگر نتواند با او در تحت تعقیب کنار بیاید، اما طولی نمی‌کشد که این بازیگر توانا دستاویز نزدیک شدن به تیپ شخصیتی‌اش را می‌یابد و رمز جاودانه شدن را چون تونی مگوایر کشف می‌کند؛ قهرمانی که بعد از برهه‌ای نه‌چندان کوتاه از یک عنصر نسبتا نامؤثر چهره اسپایدرمن را ساخت و آن‌را ماندگار کرد.

مک آواری همچون دیگر بازیگرانی که به‌واسطه نقش یا کاراکتر خاصی شهرت می‌یابند باید برای این چهره شدن و به بلوغ رساندن شخصیتی که قرار است ماندگار شود ویژگی‌های منحصربه‌فرد و بارزی را به‌نام خود ثبت می‌کرد.

از همین رو سعی کرده در گویش اولین کاراکتر هالیوودی‌اش - وسلی-   از لهجه آمریکایی استفاده کند‌. به هر حال نقش‌آفرینی بی‌نظیر و پرجنب‌وجوش او، شما را از دنیای کوچک و پرزرق‌وبرق شاهکارهای درام تئاترگونه،وازده  و در دامان پرتنش اکشن‌های جنجالی و پرسروصدای تابستانی گرفتار می‌سازد. تیمور بکما متبوف در تصویر صحنه‌های خشن و ویرانگری‌های عمدی خساست به‌خرج نداده! هرچند که تعداد این سکانس‌های اکشن و گاهی فرعی که در روند قصه نقشی ندارند   برخی از منتقدان را آزرده، اما واقعیت آن است که با راهبرد بصری کارگردان مغایرتی ندارد.

این خالق آثار مشهور و امپایری که «نگهبان شب» را هم در کارنامه دارد، ثابت کرده ‌ در خلق دنیای تاریکی که در آن فانتزی‌های اوج گرفته با رئالیسم عرف و کهنه در تضاد هستند تبحر زیادی دارد. او نه‌تنها زنده‌دلی و روح فیلم‌های اکشن هنگ‌کنگی کلاسیک را  در تحت تعقیب دمیده بلکه از شگردهای تأثیرگذاری بیشتر آنها چون ترکیب حرکات سریع و آهسته، شلیک‌های گمراه‌کننده و مویی و فرهنگ واژگان خاص بهره می‌گیرد و خصایص منحصربه‌فرد حرفه‌ای‌اش را نیز به آن می‌افزاید.

بکما متبوف در تصویر داستان خود، قاتل ادراک و شعور تماشاگر است و با تلفیق حرکات آهسته و سریع صحنه‌ها زیست ‌آهنگ‌تان را به‌هم می‌ریزد و به‌شدت شما را تحت فشار می‌گذارد، به‌طوری‌که احساس می‌کنید که سوار بر این گلوله‌ها مسیر دایره‌وار آنها را طی می‌کنید و با همان ضرب و صدای وحشتناک به هدف برخورد می‌کنید. آنجلینا جولی با آنکه نه قهرمان است و نه ضدقهرمان،  فیلم را روی یک انگشتش می‌چرخاند و در این همکاری تشریفاتی نه‌تنها فیلم را تحت‌الشعاع خود قرار داده بلکه بزرگان هالیوودی را هم زیر سایه سنگین حضورش کمرنگ‌تر جلوه می‌دهد.

نگاه جولی می‌گوید که این فیلم برایش حکم یک اسباب‌بازی کوچک را دارد که مدت کوتاهی سرگرمش کرده است! او با درخشش در دشوارترین کاراکترها این عادت را به تماشاگر داده که نقش شخصیت‌های عادی را از او نپذیرد.  منتقد دیترویت‌نیوز معتقد است که فیلم تازه بکما متبوف یا به‌عنوان بهترین فیلم قرن شناخته می‌شود یا کم‌مایه‌ترین کار سینمایی در تمامی اعصار! اما به احتمال قوی جایگاهی میان این 2 گزینه خواهد یافت.

صحنه‌های تماشایی پرتحرک اکشن فیلم و حرکات نمایشی هیجان‌انگیز آن، ستاره‌های بی‌چون‌وچرای این فیلم سرگرم‌کننده هستند؛ آنقدر پرمخاطره و پرهیجان که یک ساعتی طول می‌کشد تا بعد از تماشای آن ضربان قلبتان به حالت عادی برگردد و بتوانید ریسمان داستانی را در ذهن شوکه‌شده‌تان پیدا کنید. اگر مجله ماکسیم بخواهد دامنه فعالیت‌هایش را گسترش دهد و به تحلیل‌های سینمایی روی‌آورد تحت تعقیب را یک داستان کم‌مایه و بی‌منطق ارزیابی می‌کند که صرفا جنبه تجاری دارد.

دیوید فیر تحلیلگر تایم‌اوت نیویورک ساخته جدید کارگردان قزاق را معادل سینمایی نوشیدنی‌های انرژی‌زا می‌داند و تعبیرش را این‌طور استدلال می‌کند: تحت تعقیب تلاش می‌کند   به‌طور تصنعی و از راه دور، غده‌های آدرنالین‌تان را تحریک کند تا فقط چند دقیقه‌ای بیشتر شما را در هیجان و تحت‌تأثیر احساسات بی‌منطق قرار دهد. حضور مک‌آواری سنگدل، این فرایند را در فضایی خشن کامل می‌کند و با این جمله که «من هم بازنده‌ام، درست مثل شما!» شعور تماشاگر را نشانه می‌گیرد!معدود صاحب‌نظرانی که قبلا منبع اصلی یعنی کتاب‌های میلار را خوانده‌اند این اقتباس سینمایی را وفادار به مأخذ اصلی نمی‌دانند و معتقدند که سناریو از محوریت قصه اصلی منحرف شده و اساسا عمق و سنگینی تفکر نویسنده را ندارد.

با این وجود شاید او به‌نوعی خوانندگانش را در مدیومی که کار کرده تحقیر کند اما صاحب اندیشه است. وی نگرش خاص خودش را در قالب یک سبک خاص آورده و  زیرکانه آن‌را برای مخاطبش خواندنی کرده، اما فیلم بی‌آنکه حتی از این ترفندها بهره‌جوید تنها به تصویر صحنه‌های نفس‌گیر اکشن بسنده می‌کند. اگر تا به حال فیلمی را درباره قاتلان لباس چرمی دیده باشید قطعا با فضای این فیلم آشنایی خواهید داشت.

به هر جهت سرعت و مهارت فیلمسازی کارگردان، میان وجوه مثبت و منفی آن تعادل ایجاد کرده و با وجود آنکه داستان تا حد زیادی از جریان منبع فاصله گرفته در ژانر اکشن یک اثر شاخص و سرگرم‌کننده محسوب می‌شود و با حفظ رویکرد اصلی آن‌را به حوزه‌ای کاملا متفاوت اما رضایت‌بخش می‌کشاند. اما منتقد گاردین در یادداشتی درباره این فیلم می‌نویسد: به‌نظر می‌رسد گروهی از پسربچه‌های 13، 14‌ساله‌  سناریوی تحت تعقیب را نوشته‌اند که هنوز به فوت و فن کار آشنایی نداشته‌اند و حاصل کارشان درست به‌اندازه خطابه سیاسی سخنگوی مجمع زن گریزان بی‌تأثیر از آب درآمده است.

 نیویورک‌تایمز-  ژوئن 2008

کد خبر 59344

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز